گنجشک ...
یک شنبه اول تیر :
حین دیدن والیبال جام جهانی خونه مادرم به پهلو دراز کشیده بودم ناگهان گنجشک با سرعت اومد داخل خونه و دنبال راه فرار بود !!!
خورد به شیشه پنجره و پشت سر من فرود آمد !!!
نمی دونستم قضیه چیه و چی شده و ترسیدم !!!کلا آدم ترسویی نیستم ولیکن خیلی ترسیدم !!! و برای دفاع از خودم دست خودم نبود و محکم روی شکم خوابیدم !!! بعدش دل درد گرفتم و اعصابم به هم ریخت و کلی نگران شدم !!!
بابائی ناراحت و نگران شد و با ناراحتی گفت : چرا مواظب خودت نیستی!!!
ای گنجشک ناقلا ... !!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی