تولد قمریم مبارک ...
می نویسم برای دلم :
امروز روز من است و من تمام دلتنگیهایم را به جای تو در آغوش میکشم ...
روز تولد من گویی پر از خیال است ...یاس و کبوتر و باد در حیرت من خواب است ...
.
.
.
دیشب ساعت 23:30 چشم به جهان گشودم و پرونده اعمالم بسته شد و مادرم لطف داشتند و روزهای آخر جنینی بنده را روزه داشتند !!!و هضم قضیه روزه داشتن مادرم برای من دشوار است !!!
خلاصه : تولدم مبارک ...
چه معنوی ...!!!
من و شب قدر ...
خدایا چشم از ما برندار
خدایا چشم بد از زندگی ما دور بفرما
خدایا چشم انتظار نی نی هستیم صحیح و سالم به آغوش خانواده بفرست
و من منتظر اون روزم کودکم، عزیزم ،بند دلم ، دارو ندارم ، نفسم ، زندگی من تولدمو با اون لب کوچولو و صدای ملیحش به من تبریک بگه و چه ذوقی کنم اون روز ، چه حالی بشم اون روز ...
فدای تو بشم عشقم
محکم می بوسمت ...
ممنون که هستی گلم ...
و این روزها بابائی میلی متری شکم مامانی اندازه میگیره و اصرار داره بگه بزرگ شده !!!
بزرگ شده ولی نه در اون حد که بابائی فکر میکنه !!!
بابائی هر ماه از شکم مامانی عکس میگیره باشد که رستگار شویم ... !!!
خدایا به همین شب های عزیز قدر قسمت میدم همه اونایی که آروزی این لحظات دارند ناامید برنگردون ...نمونه ش یکی از اقوام همسر که زن و شوهر مشکل ناباروری دارند ...ایشالا به زودی جواب بگبرند !!! و حس خوب پدر شدن و مادرشدن تجربه کنند ...الهی آمین .