هفته 5 ...
دیروز اولین مراجعه به پزشک انجام دادم ... برگه آزمایش خون دید : بتا = 200 به تاریخ 28 اردیبهشت !
ساعت 2نوبت داشتم ساعت 5 کارم تموم شد !!!
دکتر گفت 5هفته برای معاینه زوده !!!
برای 17خردادساعت 3 نوبت داد !
سئوالاتم یادداشت کردم و ازش پرسیدم !
عزیز دل من اندازه کنجده ! قربون خلقت خدا ...
به خودم نگاه میندازم ...! با خودم میگم یعنی منم کنجد بودم و الان این شکلی شدم !
خدایا ما همه معجزه هستیم !
خدایا مواظب کنجدم باش...
به خودت میسپارم
مواظب باش هیچ خطری تهدیدش نکنه ...
تا 3ماه اول بگذره دل تو دلم نیست !
مدام اینترنت و کتاب های مختلف مطلب میخونم ! هر چی اطلاعاتم بالاتر میره حساس تر میشم !
2-3 شب میشه ساعت 8شب به بعد حالم دگرگون میشه ولی فعلا تهوع ندارم !!!بابائی خیلی هوامو داره !!!تو کارهای خونه قبل از این که بگم خودش کمک میکنه ! ظرف میشوره ! امروز دیدم دستمال به دست شد و مبل و میز وسط و ... دستمال کشید ! اولین بارش بود هم چین کاری میکرد ! قبلا انجام داده بود ولی من ازش خواسته بودم !
خدایا به امید تو ...
خدایا شکرت ...
و این روزها قصد دارم از طریق نامه و گرفتن فیلم بارداری و وجود نی نی رو به بقیه خبر بدم !!!
به خاله گفتم اشک در چشمانش حلقه زد و اشک شوق ریخت و ...
برخی فامیل هم وقتی متوجه شدند با زنگ و اس ام اس تبریک گفتند !!!